godgood

godgood

Godgood
godgood

godgood

Godgood

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک زندگی و ادراک خدا

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک زندگی و ادراک خدا

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک زندگی و ادراک خدا دارای منابع کامل (فارسی و انگلیسی) دارای رفرنس دهی استاندارد کاملترین در سطح اینترنت

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک زندگی و ادراک خدا

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک زندگی و ادراک خدا
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک زندگی
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک های زندگی
سبک های زندگی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 40 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 34

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک زندگی و ادراک خدا

خصوصیات محصول:

 

  • منابع فارسی و انگلیسی دارد.
  • ارجاع و پاورقی استاندارد دارد.
  • رفرنس دهی استاندارد دارد.
  • کاملترین در سطح اینترنت، دارای تحقیقات انجام شده در ضمینه تحقیق
  • گارانتی بازگشت وجه دارد.

 

بخشی از متن : 

سبک زندگی

در عصر جدید که دوران ما بعد سنتی است در برابر شکل‌های نوین تجربه باواسطه، هویت شخصی به صورت رفتارهایی جلوه گر می‌ شود که به طور بازتابی بروز می‌ کنند این تصویر بازتابی از خویشتن بر روایت‌های زندگی ناهموار منسجم و همواره قابل تجدید نظری استوار است که در تار و پود انتخاب‌های متعدد و بر آمده از نظام‌های مجرد جای می‌ گیرند، در زندگی اجتماعی امروزین مفهوم شیوه یا سبک زندگی معنایی خاص به خود می‌ گیرد. هرچه نفوذ و کشش صنعت کمتر می‌ شود و هر چه زندگی روزمره بیشتر بر حسب تاثیرات متقابل عوامل محلی و جهانی بازسازی می‌ شود وافراد بیشتر ناچار می‌ شوند سبک زندگی خود را از میان گزینه‌های مختلف انتخاب نمایند .البته عوامل استاندارد کننده هم به ویژه از طریق کلایی کردن بیشتر تولیدات اجتماعی نقش خاص خود را دارند ،چرا که فرایندهای تولید وتوزیع سرمایه داری در واقع مولفه هایی هسته ای نهادهای مدرنیته را تشکیل می‌ دهند با این وصف  به دلیل باز بودن زندگی اجتماعی امروزی وهمچنین به علت تکثر زمینه‌های عمل وتنوع مراجع انتخاب  سبک زندگی پیش از پیش در ساخت هویت شخصی وفعالیت روزمره اهمیت یافته اند (گیدنز،2011) سبک زندگی اصطلاحی است که در آن فرهنگ سنتی چندان کاربرد ندارد چون ملازم با نوعی انتخاب از میان تعداد کثیری از امکانات موجود است و در عمل نه فقط از نسل گذشته تحویل گرفته نمی‌ شود بلکه پذیرفته می‌ شود به نظر( دیوید چنی) سبک‌های زندگی به مثابه گفتمانی در دوره مدرنیسم محسوب می‌ شوند . دوران مدرن براساس پیدایش ایدولوِِ‍ژی‌های غیر دینی غالب مشخص می‌ شود که بر حسب درجات وگونه‌های متفاوت آگاهی طبقاتی سازنده تضاد اجتماعی اند (چنی[1]،2010).

دوره مدرن با آنچه( لیوتار )از آن تحت عنوان سلطه کلان به روایت یاد می‌ کند، سلطه دولت ملی و شکل گیری حوزه عمومی‌ مبتنی بر گفتمکان عقلانی غیر شخصی مشخص می‌ شود. (آندرسن[2]،2011) سبک زندگی سه ویژگی یاد شده مدرنیته را از پایه تضعیف می‌ کند . در ارتباط با مورد نخست سبک‌های زندگی یا تعداد پشتیبانیشان در برابر ورود هرگونه کلان روایی که بخواهد مقتدرانه ساختار صورت‌های اجتماعی را توصیف کند ایستادگی ومقاومت کند . در ارتباط دولت ملی سازمان‌های تولید وتوزیع که ارائه دهنده خدمات سبک زندگی هستند، از مرزهای ملی فرا می‌ روند وهر تصویری از فرهنگ ملی را مخدوش کرده وبه ریشخند می‌ گیرند این سازمان ها با آنکه تجربه محلی را نابود می‌ کنند اما آن رادر رابطه ای ضرورتا دیالتیکی (کنایی) با شبیه سازی دراماتیک جهانی قرار می‌ دهند. نکته سوم که از همه مهمتر است این است که سبک‌های زندگی در راستای تار و مبهم کردن ونهایتا تغیر دادن شکل تمایزات موجود بین حوزهای عمومی‌ وخصوصی عمل می‌ کند وبااین کار درجهت ساختن وشکل دادن ادراک‌های جدید از روابط شکل‌های موجودیت اجتماعی فردی وجمعی عمل می‌ کند. (جمهری، 1391). در این جهت چنین سبک‌های زندگی را که فرزند مدرنیته اند نیازمند بازشناسی به واسطه شکل‌های ساختاری نوظهوری می‌ دانند که متعلق به دوران پست مدرن اند . بدین ترتیب میتوان گفت که سبک زندگی عبارتست از طیف رفتاری که اصل انسجام سنجش بر آن حاکم است عرصه ای از زندگی را تحت پوشش دارد ودر میان گروهی از افراد جامعه قابل مشاهده است که الزاما بر همگان قابل تشخیص نیست. (فاضلی، 1389) این در حالی است که محقق اجتماعی میان سبک‌های زندگی وبقیه طیف‌های رفتارهای افراد جامعه تمایز قائل اند، البته سبک زندگی می‌ تواند تشخیص پذیر باشد یا اساسا به قصد ایجاد تشخیص سامان داده شود در نهایت می‌ توان گفت که سبک زندگی زاییده انتخاب‌های مردم در میان محدودیت‌های ساختاری است که آنها را فرا گرفته است با عنایت به تعریف بالا سبک زندگی باید به این نکته توجه داشت اولا تحلیل سبک زندگی تنها به بررسی الگوهای مصرف مادی محدود نمی‌ شود.(شبری، 1390) تحلیل سبک زندگی پژوهشی است در باره زندگی اجتماعی آن چنان که در عمل تحقیق میابد وزندگی عناصری پیش  از مصرف نیز در بر دارد، ثانیا پژوهش در باره سبک زندگی به منزله مفهومی‌ که در حد وسط ساختار وانتخابگری عاملان منشاها و پیامدهای خود ومصرف بقیه فرایندهای دنیای جدید قرار گرفته است راهی را برای آزمون دنیای اجتماعی در ابعاد مختلف است پژوهش در مورد سبک زتدگی عرصه است برای دنبال کردن مباحثه در واقعیت آزموده شود وپیامد آنچه تحقیق یافته است برای خود فرد وجامعه ارزیابی شود از آنچه که پژوهش سبک زندگی درباره رفتارها وفعالیت‌های واقعی است این امکان را فراهم میآورد که تا تغییراتی که در تحقیق یافته است مطالعه کنیم وحتی به این نکته بپردازیم که میان آنچه ارزش‌های ما حکم میکرده اند ونگرشهای ما بدان تمایل داشته اند با آنچه تحقیق یافته است چقدر فاصله دارد (ریاحی، 1388).

 


1.Chaney

[2] .Anderson

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک زندگی و ادراک خدا

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک زندگی و ادراک خدا

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک زندگی و ادراک خدا

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک زندگی و ادراک خدا دارای منابع کامل (فارسی و انگلیسی) دارای رفرنس دهی استاندارد کاملترین در سطح اینترنت

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک زندگی و ادراک خدا

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک زندگی و ادراک خدا
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک زندگی
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک های زندگی
سبک های زندگی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 40 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 34

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک زندگی و ادراک خدا

خصوصیات محصول:

 

  • منابع فارسی و انگلیسی دارد.
  • ارجاع و پاورقی استاندارد دارد.
  • رفرنس دهی استاندارد دارد.
  • کاملترین در سطح اینترنت، دارای تحقیقات انجام شده در ضمینه تحقیق
  • گارانتی بازگشت وجه دارد.

 

بخشی از متن : 

سبک زندگی

در عصر جدید که دوران ما بعد سنتی است در برابر شکل‌های نوین تجربه باواسطه، هویت شخصی به صورت رفتارهایی جلوه گر می‌ شود که به طور بازتابی بروز می‌ کنند این تصویر بازتابی از خویشتن بر روایت‌های زندگی ناهموار منسجم و همواره قابل تجدید نظری استوار است که در تار و پود انتخاب‌های متعدد و بر آمده از نظام‌های مجرد جای می‌ گیرند، در زندگی اجتماعی امروزین مفهوم شیوه یا سبک زندگی معنایی خاص به خود می‌ گیرد. هرچه نفوذ و کشش صنعت کمتر می‌ شود و هر چه زندگی روزمره بیشتر بر حسب تاثیرات متقابل عوامل محلی و جهانی بازسازی می‌ شود وافراد بیشتر ناچار می‌ شوند سبک زندگی خود را از میان گزینه‌های مختلف انتخاب نمایند .البته عوامل استاندارد کننده هم به ویژه از طریق کلایی کردن بیشتر تولیدات اجتماعی نقش خاص خود را دارند ،چرا که فرایندهای تولید وتوزیع سرمایه داری در واقع مولفه هایی هسته ای نهادهای مدرنیته را تشکیل می‌ دهند با این وصف  به دلیل باز بودن زندگی اجتماعی امروزی وهمچنین به علت تکثر زمینه‌های عمل وتنوع مراجع انتخاب  سبک زندگی پیش از پیش در ساخت هویت شخصی وفعالیت روزمره اهمیت یافته اند (گیدنز،2011) سبک زندگی اصطلاحی است که در آن فرهنگ سنتی چندان کاربرد ندارد چون ملازم با نوعی انتخاب از میان تعداد کثیری از امکانات موجود است و در عمل نه فقط از نسل گذشته تحویل گرفته نمی‌ شود بلکه پذیرفته می‌ شود به نظر( دیوید چنی) سبک‌های زندگی به مثابه گفتمانی در دوره مدرنیسم محسوب می‌ شوند . دوران مدرن براساس پیدایش ایدولوِِ‍ژی‌های غیر دینی غالب مشخص می‌ شود که بر حسب درجات وگونه‌های متفاوت آگاهی طبقاتی سازنده تضاد اجتماعی اند (چنی[1]،2010).

دوره مدرن با آنچه( لیوتار )از آن تحت عنوان سلطه کلان به روایت یاد می‌ کند، سلطه دولت ملی و شکل گیری حوزه عمومی‌ مبتنی بر گفتمکان عقلانی غیر شخصی مشخص می‌ شود. (آندرسن[2]،2011) سبک زندگی سه ویژگی یاد شده مدرنیته را از پایه تضعیف می‌ کند . در ارتباط با مورد نخست سبک‌های زندگی یا تعداد پشتیبانیشان در برابر ورود هرگونه کلان روایی که بخواهد مقتدرانه ساختار صورت‌های اجتماعی را توصیف کند ایستادگی ومقاومت کند . در ارتباط دولت ملی سازمان‌های تولید وتوزیع که ارائه دهنده خدمات سبک زندگی هستند، از مرزهای ملی فرا می‌ روند وهر تصویری از فرهنگ ملی را مخدوش کرده وبه ریشخند می‌ گیرند این سازمان ها با آنکه تجربه محلی را نابود می‌ کنند اما آن رادر رابطه ای ضرورتا دیالتیکی (کنایی) با شبیه سازی دراماتیک جهانی قرار می‌ دهند. نکته سوم که از همه مهمتر است این است که سبک‌های زندگی در راستای تار و مبهم کردن ونهایتا تغیر دادن شکل تمایزات موجود بین حوزهای عمومی‌ وخصوصی عمل می‌ کند وبااین کار درجهت ساختن وشکل دادن ادراک‌های جدید از روابط شکل‌های موجودیت اجتماعی فردی وجمعی عمل می‌ کند. (جمهری، 1391). در این جهت چنین سبک‌های زندگی را که فرزند مدرنیته اند نیازمند بازشناسی به واسطه شکل‌های ساختاری نوظهوری می‌ دانند که متعلق به دوران پست مدرن اند . بدین ترتیب میتوان گفت که سبک زندگی عبارتست از طیف رفتاری که اصل انسجام سنجش بر آن حاکم است عرصه ای از زندگی را تحت پوشش دارد ودر میان گروهی از افراد جامعه قابل مشاهده است که الزاما بر همگان قابل تشخیص نیست. (فاضلی، 1389) این در حالی است که محقق اجتماعی میان سبک‌های زندگی وبقیه طیف‌های رفتارهای افراد جامعه تمایز قائل اند، البته سبک زندگی می‌ تواند تشخیص پذیر باشد یا اساسا به قصد ایجاد تشخیص سامان داده شود در نهایت می‌ توان گفت که سبک زندگی زاییده انتخاب‌های مردم در میان محدودیت‌های ساختاری است که آنها را فرا گرفته است با عنایت به تعریف بالا سبک زندگی باید به این نکته توجه داشت اولا تحلیل سبک زندگی تنها به بررسی الگوهای مصرف مادی محدود نمی‌ شود.(شبری، 1390) تحلیل سبک زندگی پژوهشی است در باره زندگی اجتماعی آن چنان که در عمل تحقیق میابد وزندگی عناصری پیش  از مصرف نیز در بر دارد، ثانیا پژوهش در باره سبک زندگی به منزله مفهومی‌ که در حد وسط ساختار وانتخابگری عاملان منشاها و پیامدهای خود ومصرف بقیه فرایندهای دنیای جدید قرار گرفته است راهی را برای آزمون دنیای اجتماعی در ابعاد مختلف است پژوهش در مورد سبک زتدگی عرصه است برای دنبال کردن مباحثه در واقعیت آزموده شود وپیامد آنچه تحقیق یافته است برای خود فرد وجامعه ارزیابی شود از آنچه که پژوهش سبک زندگی درباره رفتارها وفعالیت‌های واقعی است این امکان را فراهم میآورد که تا تغییراتی که در تحقیق یافته است مطالعه کنیم وحتی به این نکته بپردازیم که میان آنچه ارزش‌های ما حکم میکرده اند ونگرشهای ما بدان تمایل داشته اند با آنچه تحقیق یافته است چقدر فاصله دارد (ریاحی، 1388).

 


1.Chaney

[2] .Anderson

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک زندگی و ادراک خدا

دانلود پاورپوینت انفاق در راه خدا

پاورپوینت انفاق در راه خدا

—در قرآن کریم درباره انفاق سفارشات بسیاری شده است و در راه این انفاق نیز رعایت اخلاص بسیار سفارش شده است در قرآن کریم آیه ای آمده است که هدف نهایی انفاق یعنی عدم دلبستگی به علاقه مندی ها را بیان می کند

دانلود پاورپوینت انفاق در راه خدا

انفاق در قرآن 
اخلاص و ریا در انفاق 
انفاقهای واجب و مستحب 
شرایط انفاق
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل ppt
حجم فایل 52 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 16

انفاق در راه خدا

—تعریف انفاق

—یکی از وظایف مهم افراد در جامعه اسلامی، دستگیری از نیازمندان و تهیدستان است. هر کس به اندازه امکانات و توانمندی خویش وظیفه دارد که خلاء های موجود در زندگانی افراد را جبران و کمبودهای آنان را پاسخگو باشد. همان‌گونه که خداوند نیازمند و فقیر را با فقر و نداری امتحان می‌کند، ثروتمندان را نیز این گونه می‌آزماید. —کمک به افراد نیازمند اگر همراه با خلوص نیت و به خاطر رضای پروردگار باشد دارای تأثیرات بی‌شماری است. برخی از آثار آن در همین جهان مشاهده می‌شود و برخی از آثار آن در جهان دیگر، به عنوان پاداش های اخروی، ظاهر می‌گردد. —در روایات فراوانی به برخی از این آثار اشاره شده است؛ از جمله پیشگیری از حوادث و مرگ‌های ناگهانی و دور شدن بلاها و گرفتاری‌ها —.

—در قرآن کریم درباره انفاق سفارشات بسیاری شده است و در راه این انفاق نیز رعایت اخلاص بسیار سفارش شده است. در قرآن کریم آیه ای آمده است که هدف نهایی انفاق یعنی عدم دلبستگی به علاقه مندی ها را بیان می کند.

—لن تنالو البر حتی تنفقوا مما تحبون.. —هرگز به مقام بر (نیکی) نمی رسید مگر از آنچه دوست دارید انفاق کنید

دانلود پاورپوینت انفاق در راه خدا

دانلود بررسی معنای عبادت خداوند

بررسی معنای عبادت خداوند

عبادت به معنای اظهار ذلّت، عالی‏ترین نوع تذلّل و کرنش در برابر خداوند است در اهمیّت آن، همین بس که آفرینش هستی و بعثت پیامبران (عالم تکوین و تشریح) برای عبادت است خداوند می‏فرماید

دانلود بررسی معنای عبادت خداوند

فطرت
احساس فقر و وابستگی 
عظمت خدا
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 89 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 72


متن 

عبادت به معنای اظهار ذلّت، عالی‏ترین نوع تذلّل و کرنش در برابر خداوند است. در اهمیّت آن، همین بس که آفرینش هستی و بعثت پیامبران (عالم تکوین و تشریح) برای عبادت است. خداوند می‏فرماید:
»و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون»
هدف آفرینش هستی و جن و انس، عبادت خداوند است.
کارنامه همه انبیاء و رسالت آنان نیز، دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است:
«و لقد بعثنا فی کلّ امّة رسولاً أن اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطّاغوت»
پس هدف از خلقت جهان و بعثت پیامبران، عبادت خدا بوده است.
روشن است که خدای متعال، نیازی به عبادت ما ندارد، «فانّ اللّه غنیٌّ عنکم» و سود عبادت، به خود پرستندگان بر می‏گردد، همچنانکه درس خواندن شاگردان به نفع خود آنان است و سودی برای معلّم ندارد.
آنچه انسان را به پرستش و بندگی خدا وا می‏دارد (یا باید وادار کند) اموری است، از جمله:
1ـ عظمت خدا
انسان وقتی خود را در برابر عظمت و جلال خدایی می‏بیند، نا خود آگاه در برابر او احساس خضوع و فرو تنی می‏کند. آن سان که در برابر یک دانشمند و شخصیت مهم، انسان خویشتن را کوچک و ناچیز شمرده، او را تعظیم و تکریم می‏کند.
2ـ احساس فقر و وابستگی
طبیعت انسان چنین است که وقتی خود را نیازمند و وابسته به کسی دید، در برابرش خضوع می‏کند.
وجود ما بسته به اراده خداست و در همه چیز، نیازمند به اوییم. این احساس عجز و نیاز، انسان را به پرستش خدا وا می‏دارد. خدایی که در نهایت کمال و بی نیازی است. در بعضی احادیث است که اگر فقر و بیماری و مرگ نبود، هرگز گردن بعضی نزد خدا خم نمی‏شد.
3ـ توجّه به نعمت‌ها
انسان، همواره در برابر برخورداری از نعمت‏ها، زبان ستایش و بندگی دارد. یاد آوری نعمت‏های بیشمار خداوند، می‏تواند قوی‌ترین انگیزه برای توجه به خدا و عبادت او باشد. در مناجات‏های امامان معصوم، معمولاً ابتدا نعمت‏های خداوند، حتی قبل از تولّد انسان، به یاد آورده می‏شود و از این راه، محبت انسان به خدا را زنده می‏سازد آنگاه در خواست نیاز از او می‏کند. خداوند هم می‏فرماید:
»فلیعبدوا ربَّ هذا البیت، الّذی أطعمهم من جوعٍ و ءامنهم من خوفٍ»
مردم پروردگار این کعبه را بپرستند، او را که از گرسنگی سیر شان کرد و از ترس، ایمنشان نمود.
در آیه‏ای دیگر است که پروردگارتان را بندگی کنید، چون شما را آفرید.
4ـ فطرت
پرستش، جزئی از وجود و کشش فطری انسان است. این روح پرستش، که در انسان فطری است، گاهی در مسیر صحیح قرار گرفته و انسان به «خدا پرستی» می‏رسد، و گاهی انسان در سایه جهل یا انحراف، به پرستش سنگ و چوب و خورشید و گاو و پول و ماشین و همسر و پرستش طاغوت‏ها کشیده می‏شود.
انبیاء برای ایجاد حسّ پرستش نیامده‏اند، بلکه بعثت آنان، برای هدایت این غریزه فطری به مسیر درست است.
علی ـ علیه السلام ـ می‏فرماید: «فبعث اللّه محمّدا بالحقّ لیخرج عباده من عبادة الأوثان الی عبادته» خداوند، محمّد ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ را به حق فرستاد، تا بندگانش را از بت‌پرستی، به خدا پرستی دعوت کند.
بیشتر آیات مربوط به عبادت در قرآن، دعوت به توحید در عبادت می‏کند، نه اصل عبادت. زیرا روح عبادت در انسان وجود دارد. مثل میل به غذا که در هر کودکی هست، ولی اگر راهنمایی نشود، به جای غذا، خاک می‌خورد و لذّت هم می‏برد!
اگر رهبری انبیاء نباشد، مسیر این میل فطری منحرف می‏شود و به جای خدا، معبودهای دروغین و پوچ پرستیده می‏شود. آنگونه که در نبود حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ و غیبت چهل روزه‏اش، مردم با اغوای سامری، به پرستش گوساله‌ی طلایی سامری روی آوردند.
فلسفه عبادات
احکام و برنامه‏های عبادی اسلام، همه حکمت و فلسفه دارد:
اولاً: به دلیل صدها آیه و حدیث، که مردم را به تعقّل و تفکر فرا می‏خواند و هیچ مکتبی به اندازه اسلام به اندیشیدن دعوت نکرده است.
ثانیاً: یکی از انتقادهای شدید قرآن بر مشرکان و بت پرستان، تقلید کور کورانه و بی دلیل از نیاکان است.
ثالثاً: خود قرآن، بارها در کنار بیان احکام و دستورها، به دلیل آن هم اشاره کرده است. امامان معصوم نیز در روایات، به بیان این حکمت‏ها پرداخته‏اند و دانشمندان اسلام، گاهی به تألیف کتاب هایی پیرامون این موضوع اقدام کرده‏اند.
به علاوه، با پیشرفت دانش بشری، روز به روز پرده از اسرار احکام الهی و دستورهای دینی برداشته می‏شود و هر چه از عمر اسلام می‏گذرد، بر عظمت و جلوه‌ی آن افزوده می‏گردد.
با توجه به همه‌ی نکات فوق، یاد آور می‏شود که:
1ـ لازم نیست دلیل همه احکام را، همه مردم در همه زمان‏ها بدانند. گاهی دلیل برخی از آن‏ها الآن روشن نیست ولی گذشت زمان، آنرا روشن می‏سازد.
2ـ در فلسفه احکام، تنها نباید نظر به فواید و آثار مادّی آن‏ها داشت و تنها به بعد اقتصادی و بهداشتی و... توجه کرد و از آثار روحی و معنوی آخرتی آن غافل بود.
3ـ کسی که خدا را حکیم و دستورهایش را بر اساس حکمت می‏داند، نباید بخاطر اینکه امروز دلیل حکمی را نمی‏داند از انجام آن تخلّف کند. مریض، اگر بگوید: تا از خواص دارو آگاه نشوم مصرف نمی‏کنم، از درد خواهد مرد. البته باید دارو را مصرف کند و در صدد شناخت هم باشد.
4ـ در هر جا که از قرآن و حدیث، دلیل محکمی بر فلسفه حکمی نداریم، بهتر است ساکت باشیم و با یک سری توجیهات و حدسیّات دلیل تراشی نکنیم.
5ـ اگر از بعضی اسرار جهان هستی آگاه شدیم، مغرور نشویم و توقع نداشته باشیم که دلیل همه چیز را بدانیم.
6ـ از مدار عادی خارج نشویم و به دامن وسوسه‏ها نیفتیم، همچنانکه مردم در مراجعه به پزشک، خود را در اختیار او قرار می‏دهند یا برای تعمیر اتومبیل خود، مکانیک را سؤال پیچ نمی‏کنند (چون به آگاهی پزشک و مکانیک، اعتقاد و باور دارند) در مسائل دینی هم که به قانون خدا گردن می‏نهند، باید بپذیرند و عمل کنند. چرا که خداوند، هم مهربان‏تر است، هم داناتر و حکیم‏تر. هم آینده را می‏داند، و هم آثار ظاهری و باطنی و نهان و آشکار را.
7ـ اگر گوشه‏ای از اسرار حکم خدا را دانستیم، نباید خیال کنیم بر همه‌ی اسرار واقف گشته‏ایم. آنکه دست خود را در دریا فرو می‏برد، حق ندارد پس از بیرون آوردن دستش، به مردم بگوید: این همه‌ی آب دریاست، بلکه باید بگوید: از آب دریا، این مقدار به سر انگشت من رسیده است. آنکه فلسفه‌ی حکمی را بفهمد، نمی‏تواند خیال کند که آنچه فهمیده، تمام است و دیگر جز آن چیزی نیست. مگر با عقل و فکر محدود انسانی، می‏توان به عمق احکامی که از علم بی انتهای خدا سر چشمه گرفته، پی برد؟
8 ـ همان عقلی که ما را به فهمیدن فلسفه‌ی احکام دعوت می‏کند، همان می‏گوید: اگر جایی ندانستی، از آگاهانِ با تقوا بپرس. این همان تعبّد در مقابل اولیاء دین است.
اینک، پس از این مقدّمات، نمونه هایی را از قرآن و حدیث نقل می‏کنیم که اشاره به فلسفه‎ی احکام دارد.
امّا قرآن:
درباره‌ی نماز می‏گوید: نماز، انسان را از فحشاء و منکر باز می‏دارد.
در جای دیگر می‏گوید: نماز را برای یاد و توجّه به من بپا دار.
و در جای دیگر: با یاد خدا، دل‏ها آرام می‏گیرد.
درباره روزه می‏گوید: روزه بر شما واجب شد، تا آنکه اهل تقوا شوید. چون بیشتر گناهان، از فوران غریزه‌ی غضب و شهوت است.
روزه، جلوی طغیان آنها را می‏گیرد و تقوا پدید می‏آورد. و به همین جهت، آمار جنایات و جرایم در ماه رمضان کاهش می‏یابد.
درباره‌ی حج می‏گوید: به زیارت حج بروند، تا منافعی فراوان بدست آورند. فوائد و آثار اجتماعی و سیاسی حج، چیزی نیست که جای شک و شبهه باشد.
درباره زکات می‏گوید: از مردم و اموالشان زکات بگیر، تا آنان را (از روح بخل و دنیا پرستی) پاک کنی.
درباره قمار و شراب می‏گوید: شیطان توسّط آن‏ها میان شما دشمنی و کینه برقرار می‏کند و شما را از یاد خدا دور می‏سازد.
و قصاص را، مایه حیات اجتماع می‏داند چرا که در جامعه، اگر جنایتکار، به کیفر نرسد، آن جامعه مرده و جنایت پرور و مظلوم کوب می‏شود و امنیّت (که حیات اجتماعی است) از میان می‏رود.
این‏ها نمونه هایی از آیات قرآن بود که به آثار و حکمت‏های احکام الهی اشاره داشت.
امّا حدیث:
از میان انبوه احادیث درباره‌ی این موضوع، تنها به چند جمله از یکی از سخنان امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ در نهج البلاغه اشاره می‏کنیم:
»فرض اللّه الایمان تطهیرا من الشرک و الصلوةَ تنزیهاً عن الکِبر و الزکوة تسبیباً للرّزق...»
خداوند، ایمان را برای پاکسازی از شرک، واجب ساخت و نماز را برای پاک ساختن از تکبر، و زکات را بعنوان سبب سازی برای رزق و روزی و...
ایمان به خدا، انسان را از افکار شرک آلود و عشق‏های پوچ و تکیه‌گاه‌های ناتوان نجات می‏بخشد.
نماز، که توجه به سرچشمه‌ی همه‌ی بزرگی‏ها و استمداد از کانون قدرت و عظمت است، کبر را از انسان می‏زداید.
زکات، مهره‏های از کار افتاده‌ی جامعه را به کار می‏اندازد و محرومان و ورشکستگان را به نوا و قدرت می‏رساند و مهر و عطوفت نسبت به مردم را در دل‏ها زنده می‏سازد و محبّت مال و دنیا، از دل زکات دهنده بیرون می‏رود.

 

  نــماز مسـافــر

مسافر باید نماز ظهر و عصر و عشا را با هشت شرط شکسته بجا آورد، یعنى دو رکعت بخواند:

شرط اول: آنکه سفر او کمتر از هشت فرسخ شرعى نباشد و فرسخ شرعى تقریباً پنج کیلومتر و نیم است.

مسأله 1281 ـ کسى که رفتن و برگشتن او هشت فرسخ است، اگر در یک شب و یک روز یا به فاصله کمتر از ده روز برود و برگردد مثلاً اگر روز برود و همان روز یا شب آن برگردد، چنانچه رفتن او کمتر از چهار فرسخ نباشد و همچنین برگشتن او، باید نماز را شکسته بخواند. ولى اگر رفتن سه فرسخ و برگشتن پنج فرسخ باشد یا به عکس اظهر آنست که باید تمام بخواند اگر چه در هر دو صورت ترک احتیاط به جمع بین شکسته و تمام سزاوار نیست.

مسأله 1282 ـ اگر رفتن و برگشتن هشت فرسخ باشد، ولى روزى که مى رود، همان روز یا شب آن یا بعد از چند روز دیگر برنگردد مثلاً امروز برود و فردا و یا بعد از چند روز برگردد، نماز را شکسته بخواند و روزه را هم نگیرد، بلکه قضاى آنرا بجا آورد.

مسأله 1283 ـ اگر سفر مختصرى از هشت فرسخ کمتر باشد، یا انسان نداند که سفر او هشت فرسخ است یا نه، نباید نماز را شکسته بخواند. و چنانچه شک کند که سفر او هشت فرسخ است یا نه در صورتى که تحقیق کردن برایش مشقت دارد، باید نمازش را تمام بخواند و اگر مشقت ندارد، بنابر احتیاط واجب باید تحقیق کند که اگر دو عادل بگویند، یا بین مردم معروف باشد به طورى که سبب اطمینان شود که سفر او هشت فرسخ است، نماز را شکسته بخواند.

مسأله 1284 ـ اگر یک عادل خبر دهد که سفر انسان هشت فرسخ است، بنابر احتیاط واجب باید نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند، و روزه بگیرد و قضاى آنرا هم بجا آورد.

مسأله 1285 ـ کسى که یقین دارد سفر او هشت فرسخ است، اگر نماز را شکسته بخواند و بعد بفهمد که هشت فرسخ نبوده، باید آنرا چهار رکعتى بجا آورد و اگر وقت گذشته قضا نماید.

مسأله 1286 ـ کسى که یقین دارد از جاى خود تا جائى که قصد رفتن به آنجا را دارد هشت فرسخ نیست، یا شک دارد که هشت فرسخ هست یا نه، چنانچه در بین راه بفهمد که هشت فرسخ بوده، اگر چه کمى از راه باقى باشد، باید نماز را شکسته بخواند و اگر تمام خوانده دوباره شکسته بجا آورد.

مسأله 1287 ـ اگر بین دو محلى که فاصله آنها کمتر از چهار فرسخ است، چند مرتبه رفت و آمد کند، اگر چه روى هم رفته هشت فرسخ شود، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1288 ـ اگر محلى دو راه داشته باشد، یک راه آن کمتر از هشت فرسخ و راه دیگر آن هشت فرسخ یا بیشتر باشد، چنانچه انسان از راهى که هشت فرسخ است به آنجا برود، باید نماز را شکسته بخواند، و اگر از راهى که هشت فرسخ نیست برود، باید تمام بخواند.

مسأله 1289 ـ اگر شهر دیوار دارد، باید ابتداى هشت فرسخ را از دیوار شهر حساب کند، و اگر دیوار ندارد، باید از خانه هاى آخر شهر حساب نماید.

شرط دوم ـ آنکه از اول مسافرت قصد هشت فرسخ را داشته باشد، پس اگر به جائى که کمتر از هشت فرسخ است مسافرت کند و بعد از رسیدن به آنجا قصد کند جائى برود که با مقدارى که آمده هشت فرسخ شود، چون از اول قصد هشت فرسخ را نداشته، باید نماز را تمام بخواند ولى اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود، یا چهار فرسخ برود و همان روز یا شب آن یا روز دیگر به وطنش یا به جائى که مى خواهد ده روز بماند برگردد، باید نماز را شکسته بخواند.

مسأله 1290 ـ کسى که نمى داند سفرش چند فرسخ است، مثلاًبراى پیدا کردن گمشده اى مسافرت مى کند و نمى داند که چه مقدار باید برود تا آنرا پیدا کند، باید نماز را تمام بخواند. ولى در برگشتن چنانچه تا وطنش یا جائى که مى خواهد ده روز در آنجا بماند، هشت فرسخ یا بیشتر باشد، باید نماز را شکسته بخواند. و نیز اگر در بین رفتن قصد کند که چهار فرسخ برود و همان روز یا شب آن یا بعد از چند روز دیگر برگردد، چنانچه رفتن و برگشتن هشت فرسخ شود، باید نماز را شکسته بخواند.

مسأله 1291 ـ مسافر در صورتى باید نماز را شکسته بخواند که تصمیم داشته باشد هشت فرسخ برود، پس کسى که از شهر بیرون مى رود و مثلاً قصدش این است که اگر رفیق پیدا کند، سفر هشت فرسخى برود، چنانچه اطمینان دارد که رفیق پیدا مى کند، باید نماز را شکسته بخواند و اگر اطمینان ندارد، باید تمام بخواند.

مسأله 1292 ـ کسى که قصد هشت فرسخ دارد، اگر چه در هر روز مقدار کمى راه برود وقتى به جائى برسد که دیوار شهر را نبیند و اذان آنرا نشنود، باید نماز را شکسته بخواند. ولى اگر در هر روز مقدار خیلى کمى راه برود که نگویند مسافر است، باید نمازش را تمام بخواند و احتیاط مستحب آنست که هم شکسته و هم تمام بخواند.

مسأله 1293 ـ کسى که در سفر به اختیار دیگرى است، مانند نوکرى که با آقاى خود مسافرت مى کند، چنانچه بداند سفر او هشت فرسخ است، باید نماز را شکسته بخواند و اگر نداند بنابر احتیاط واجب باید از او بپرسد، که اگر سفر او هشت فرسخ باشد، نماز را شکسته بجا آورد.

مسأله 1294 ـ کسى که در سفر به اختیار دیگرى است، اگر بداند یا گمان داشته باشد که پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا مى شود، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1295 ـ کسى که در سفر به اختیار دیگریست، اگر شک دارد که پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا مى شود یا نه، باید نماز را تمام بخواند. ولى اگر شک او از اینجهت است که احتمال مى دهد مانعى براى سفر او پیش آید، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا نباشد، باید نماز را شکسته بخواند.

شرط سوم ـ آنکه در بین راه از قصد خود برنگردد، پس اگر پیش از رسیدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد، یا مردد شود، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1296 ـ اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود، چنانچه تصمیم داشته باشد که همانجا بماند یا بعد از ده روز برگردد یا در برگشتن و ماندن مردد باشد، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1297 ـ اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود و تصمیم داشته باشد که همان روز یا شب آن برگردد، باید نماز را شکسته بخواند بلکه اگر بعد از چند روز هم برگردد باید شکسته بخواند.

مسأله 1298 ـ اگر براى رفتن به محلى حرکت کند و بعد از رفتن مقدارى از راه بخواهد جاى دیگرى برود، چنانچه از محل اولى که حرکت کرده تا جائى که مى خواهد برود، هشت فرسخ باشد، باید نماز را شکسته بخواند.

مسأله 1299 ـ اگر پیش از آنکه به هشت فرسخ برسد، مردد شود که بقیه راه را برود یا نه، و در موقعى که مردد است راه نرود و بعد تصمیم بگیرد که بقیه راه را برود، باید تا آخر مسافرت نماز را شکسته بخواند.

مسأله 1300 ـ اگر پیش از آنکه به هشت فرسخ برسد، مردد شود که بقیه راه را برود یا نه و در موقعى که مردد است مقدارى راه برود و بعد تصمیم بگیرد که هشت فرسخ دیگر برود، یا چهار فرسخ برود و همان روز یا شب آن یا بعد از چند روز دیگر برگردد تا آخر مسافرت باید نماز را شکسته بخواند.

مسأله 1301 ـ اگر پیش از آنکه به هشت فرسخ برسد، مردد شود که بقیه راه را برود یا نه، و در موقعى که مردد است مقدارى راه برود و بعد تصمیم بگیرد که بقیه راه را برود، چنانچه باقیمانده سفر او کمتر از هشت فرسخ باشد و نخواهد همان روز یا شب آن یا بعد از چند روز دیگربرگردد باید نماز را تمام بخواند. ولى اگر راهى که پیش از مردد شدن و راهى که بعد از آن مى رود، روى هم هشت فرسخ باشد، بنابر احتیاط واجب باید نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند.

شرط چهارم ـ آنکه نخواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطن خود بگذرد، یا ده روز یا بیشتر در جائى بماند، پس کسى که مى خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد، یا ده روز در محلى بماند، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1302 ـ کسى که نمى داند پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش مى گذرد یا نه، یا ده روز در محلى مى ماند یا نه، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1303 ـ کسى که مى خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد، یا ده روز در محلى بماند، و نیز کسى که مردد است که از وطنش بگذرد یا ده روز در محلى بماند، اگر از ماندن ده روز یا گذشتن از وطن منصرف شود، باز هم باید نماز را تمام بخواند ولى اگر باقیمانده راه هشت فرسخ باشد، یا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود و همان روز یا شب آن یا بعد از چند روز دیگر برگردد، باید نماز را شکسته بخواند.

شرط پنجم ـ آنکه براى کار حرام سفر نکند و اگر براى کار حرامى مانند دزدى سفر کند، باید نماز را تمام بخواند، و همچنین است اگر خود سفر حرام باشد، مثل آنکه براى او ضرر داشته باشد، یا زن بدون اجازه شوهر و فرزند با نهى پدر و مادر و اذیت شدن آنها سفرى بروند که بر آنان واجب نباشد، ولى اگر مثل سفر حج واجب باشد، باید نماز را شکسته بخوانند.

مسأله 1304 ـ سفرى که اسباب اذیت پدر و مادر باشد حرام است، و انسان باید در آن سفر نماز را تمام بخواند و روزه هم بگیرد.

مسأله 1305 ـ کسى که سفر او حرام نیست و براى کار حرام هم سفر نمى کند، اگر چه در سفر، معصیتى انجام دهد، مثلاً غیبت کند یا شراب بخورد، باید نماز را شکسته بخواند.

مسأله 1306 ـ اگر مخصوصاً براى آنکه کار واجبى را ترک کند، مسافرت نماید نمازش تمام است. پس کسى که بدهکار است، اگر بتواند بدهى خود را بدهد و طلبکار هم مطالبه کند، چنانچه در سفر نتواند بدهى خود را بدهد و مخصوصاً براى فرار از دادن قرض مسافرت نماید، باید نماز را تمام بخواند ولى اگر مخصوصاً براى ترک واجب مسافرت نکند، باید نماز را شکسته بخواند و احتیاط مستحب آنست که هم شکسته و هم تمام بخواند.

مسأله 1307 ـ اگر سفر او سفر حرام نباشد ولى حیوان سوارى یا مرکب دیگرى که سوار است غصبى باشد، یا در زمین غصبى مسافرت کند، بنا بر احتیاط واجب باید نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند.

مسأله 1308 ـ کسى که با ظالم مسافرت مى کند اگر ناچار نباشد و مسافرت او کمک به ظالم باشد، باید نماز را تمام بخواند و اگر ناچار باشد یا مثلاً براى نجات دادن مظلومى با او مسافرت کند، نمازش شکسته است.

مسأله 1309 ـ اگر به قصد تفریح و گردش مسافرت کند، حرام نیست و باید نماز را شکسته بخواند.

مسأله 1310 ـ اگر براى لهو و خوش گذرانى به شکار رود، نمازش تمام است و چنانچه براى تهیه معاش به شکار رود نمازش شکسته است و همچنین اگر براى کسب و زیاد کردن مال برود، ولى احتیاط مستحب آنست که نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند، ولى باید روزه نگیرد.

مسأله 1311 ـ کسى که براى معصیت سفر کرده، موقعى که از سفر برمى گردد اگر توبه کرده و برگشتن او هشت فرسخ باشد، باید نماز را شکسته بخواند. و همچنین اگر توبه نکرده، باید شکسته بخواند، اگر چه احتیاط مستحب آنست که در این صورت هم شکسته و هم تمام بخواند.

مسأله 1312 ـ کسى که سفر او سفر معصیت است، اگر در بین راه از قصد معصیت برگردد، چنانچه باقیمانده راه هشت فرسخ باشد، یا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود و همان روز یا شب آن یا چند روز دیگر برگردد، باید نماز را شکسته بخواند.

مسأله 1313 ـ کسى که براى معصیت سفر نکرده، اگر در بین راه قصد کند که بقیه راه براى معصیت برود، باید نماز را تمام بخواند، ولى نمازهائى را که شکسته خوانده صحیح است.

شرط ششم ـ آنکه از صحرا نشینهائى نباشد که در بیابانها گردش مى کنند و هر جا آب و خوراک براى خود و حشمشان پیدا کنند، مى مانند و بعد از چندى به جاى دیگر مى روند، و صحرا نشینها در این مسافرتها باید نماز را تمام بخوانند.

مسأله 1314 ـ اگر یکى از صحرا نشینها براى پیدا کردن منزل و چراگاه حیواناتشان سفر کند چنانچه سفر او هشت فرسخ باشد، احتیاط واجب آنست که هم شکسته و هم تمام بخواند اگر لوازم زندگى با او نباشد والا بنابر اقوى باید تمام بخواند.

مسأله 1315 ـ اگر صحرا نشین براى زیارت یا حج یا تجارت و مانند اینها مسافرت کند، باید نماز را شکسته بخواند.

شرط هفتم ـ آنکه شغل او مسافرت نباشدبنا بر این شتر دارو راننده و چوبدار و کشتیبان و مانند اینها، اگر چه براى بردن اثاثیه منزل خود مسافرت کنند، در غیر سفر اول باید نماز را تمام بخوانند. ولى در سفر اول اگر چه طول بکشد، نمازشان شکسته است.

مسأله 1316 ـ کسى که شغلش مسافرت است اگر براى کار دیگرى مثلاً براى زیارت یا حج مسافرت کند، باید نماز را شکسته بخواند ولى اگر مثلاً شوفر، اتومبیل خود را براى زیارت کرایه بدهد و در ضمن، خودش هم زیارت کند، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1317 ـ حمله دار یعنى کسى که براى رساندن حاجیها به مکه مسافرت مى کند، چنانچه شغلش مسافرت باشد، باید نماز را تمام بخواند و اگر شغلش مسافرت نباشد، باید شکسته بخواند.

مسأله 1318 ـ کسى که شغل او حمله داریست و حاجیها را از راه دور به مکه مى برد چنانچه تمام سال یا بیشتر سال را در راه باشد، باید نمازش را تمام بخواند.

مسأله 1319 ـ کسى که در مقدارى از سال شغلش مسافرت است، مثل شوفرى که فقط در تابستان یا زمستان اتومبیل خود را کرایه مى دهد، باید در سفر نماز را تمام بخواند و احتیاط مستحب آنست که هم شکسته و هم تمام بخواند.

مسأله 1320 ـ راننده و دوره گردى که در دو سه فرسخى شهر رفت و آمد مى کند، چنانچه اتفاقاً سفر هشت فرسخى برود، باید نماز را شکسته بخواند. ولى اگر مردم بگویند شغل او مسافرت است، در صورتى که سفر هشت فرسخى برود، بنابر احتیاط واجب باید نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند.

مسأله 1321 ـ کسى که شغلش مسافرت است اگر ده روز یا بیشتر در وطن خود بماند، چه از اول قصد ماندن ده روز را داشته باشد و چه بدون قصد بماند باید در سفر اولى که بعد از ده روز مى رود نماز را شکسته بخواند ولکن در غیر چاروادار(مُکارى) احوط وجوبى جمع است.

مسأله 1322 ـ کسى که شغلش مسافرت است، اگر در غیر وطن خود ده روز بماند، چنانچه از اول قصد ماندن ده روز را داشته، در سفر اولى که بعد از ده روز مى رود، باید نماز را شکسته بخواند ولکن در غیر چار وادار(مُکارى) احوط وجوبى جمع است. و اگر از اول قصد ماندن ده روز را نداشته، باید در سفر اول تمام بخواند. و احتیاط مستحب آنست که هم شکسته و هم تمام بخواند

دانلود بررسی معنای عبادت خداوند

دانلود بررسی آغاز خداشناسی و خودشناسی

بررسی آغاز خداشناسی و خودشناسی

آغاز خداشناسی، خود شناسی است خودشناسی چگونه است؟ به چند نمونه از ویژگی های انسان التفات کنیدتا خالق را بهتر بشناسید 1 هرگاه به این حقیقت واقف شود که آدم خلیفه خدا بر روی زمین است یعنی آیینه تمام نمای صفات الهی است و هرکس بخواهد خدا را ببیند می تواند او را که ساخته شده و دست پرورده خداوند است مشاهده نماید چنین کسی خدای خود را خواهد شناخت

دانلود بررسی آغاز خداشناسی و خودشناسی

خداشناسى و آرامش
آثار خداشناسی در زندگی 
انگیزه خداجویی
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 35 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 26

فهرست مطالب

عنوان                                                                                                صفحه

آغاز خداشناسی، خودشناسی است...................... 1

خداجویی (چرا برای شناسایی آفریدگار جهان فکر و مطالعه می کنیم؟)   2

آثار خداشناسی در زندگی ما........................ 4

خداشناسی از یک راه مطمئن......................... 5

انگیزه خداجویی................................... 7

انواع صفات خدا (چرا صفات خدا به دقت و احتیاط فراوان احتیاج دارد؟) 7

چه راهی برای خداشناسی وجود دارد که مبتنی بر نوعی یافت درونی و وجدانی است؟............................................. 11

چرا تفاوتی که خداوند در خلقت مخلوقات گذاشته است، ظلم به آنها محسوب نمی شود؟......................................... 14

فلسفه آفرینش (هدف خدا از خلقت آفرینش چیست؟)...... 14    

چه نفع و بهره ای از آفرینش نصیب موجودات می شود؟.. 15

چرا خداوند درخلقت موجودات تفاوت قائل شده است؟.... 18

چه قانونی سعادت بشر را تضمین می کند؟ ............ 19

وضع قوانینی این چنین از عهده چه کسی ساخته است؟... 19

رضای پروردگار را چگونه باید کسب کرد؟............. 20

خوف و رجاء....................................... 21

امتحان........................................... 22

دعا.............................................. 23

شکر.............................................. 23

 لطف............................................. 24 

 
   

 


آغاز خداشناسی، خود شناسی است

خودشناسی چگونه است؟

 به چند نمونه از ویژگی های انسان التفات کنیدتا خالق را بهتر بشناسید

1- هرگاه به این حقیقت واقف شود که آدم خلیفه خدا بر روی زمین است یعنی آیینه تمام نمای صفات الهی است و هرکس بخواهد خدا را ببیند می تواند او را که ساخته شده و دست پرورده خداوند است مشاهده نماید چنین کسی خدای خود را خواهد شناخت.

2- آدمی که دربندگی پروردگار خود ثابت باشد خداوند به خود می بالد وبه هنر خویش تبریک می گوید و می فرماید: آفرین بر قدرت کامل بهترین آفریننده. چون که خدا خودش بهتر می داند که چه موجود عظیمی آفریده از این جهت به آفرینش خود تبریک می گوید.

3- همچنین در آیات متعدد قرآن تصریح گردیده که انسان مسجود ملائک است.

4- در حدیث است که بیان می کند: هرکس خود را شناخت محققاً خدای خود را شناخته است.

5- زمانی که آدم بداند که قلبش منزلگاه خدا است.

6- آنگاه که امانت و اختیار خداوند را در خود احساس نمود.

7- موقعی که فهمید و به یقین رسید که خداوند چاشنی روح خود را در وجود او دمیده است ارزش وجودی خود را درک می کند و تقرب و نزدیکی خویش را با خالق یکتا حفظ نموده و پیوند بندگی را محکمتر نگه می دارد و از خودشناسی به خداشناسی پی می برد و این خودشناسی هرچه دقیقتر و عمیق تر گردد معرفت خداشناسی در انسان تقویت می شود.بنابراین می توان گفت همانطور که قرآن کلام خدا است و پیامبر کلام خدا است انسان هم کلام خداوند است.پس آنکس که جانشین خدا در زمین است خدا را می شناسد.آنکه وجودش کلمه خدا است با کلام خدا آشنا است. او که قلبش جایگاه خدا است خدا را می شناسد.

پس انسان با توجه به شناخت خویشتن و درون نگری خود به شرح فوق و اینکه دارای نیروهای خدادادی عقل و فطرت و قدرت خلاقیت و اختیار و انتخاب احسن است مسلماً به مرحله ای می رسد که خالق یکتای خود را می بیند و می شناسد و تنها او را می پرستد.

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند بنگر که تا چه حدّ است مکان آدمیت

 خدا جویى

 چرا براى شناسایى آفریدگار جهان فکر و مطالعه مى کنیم؟

1- عشق به آگاهى و آشنایى به جهان هستى، در درون جان همه ما است.

همه ما به راستى مى خواهیم بدانیم این آسمان بلندپایه، با اختران زیبایش، این زمین گسترده با مناظر دل فریبش، خود به خود به وجود آمده اند، یا این نقش هاى عجیب به دست نقاشى ماهر و توانا و چیره دست، کشیده شده است؟

نخستین سؤالاتى که در زندگى براى همه ما پیدا مى شود این است که:

 

 

از کجا آمده ایم؟ در کجا هستیم؟ و به کجا مى رویم؟

و ما اگر پاسخ هاى این پرسش هاى سه گانه را بدانیم ؟ یعنى بدانیم آغاز زندگى ما از کجا شروع شده و سرانجام به کجا خواهیم رفت؟ و اکنون چه وظیفه اى داریم؟بنابراین نخستین چیزى که ما را به دنبال خداجویى و شناسایى آفریننده جهان هستى مى فرستد، همان روح تشنه و جستوجوگر ما است.

2- حس شکرگزارى

 ما هنگامى که به این سفره گسترده آفرینش نگاه مى کنیم و انواع نعمت هایى که در اختیار ما قرار دارد، چشمان بینا، گوش هاى شنوا، عقل و هوش کافى، نیروهاى مختلف جسمانى و روانى، انواع وسایل زندگى، و روزى هاى پاک و پاکیزه، در این سفره پهناور مى بینیم، بى اختیار به این فکر مى افتیم که بخشنده این همه نعمت ها را بشناسیم، و اگر چه نیاز به تشکر ما نداشته باشد، در برابر او شکرگزارى کنیم و تا این کار را نکنیم، احساس ناراحتى و کمبود داریم و این دلیل دیگرى است که ما را به دنبال شناسایى خدا مى فرستد.

3- پیوند سود و زیان ما با این مسئله

مذهب ها و مکتب هاى مختلف هر کدام ما را به سوى خود دعوت مى کند، ولى از آنجا که سرنوشت ما، خوشبختى و بدبختى ما، پیشرفت و عقب افتادگى ما، به بررسى و انتخاب بهترین راه بستگى دارد، خود را ناگزیر مى بینیم که در این باره فکر کنیم، راهى که موجب پیشرفت و تکامل ما است انتخاب کنیم و از آنچه ما را به پرتگاه بدبختى و فساد و سیه روزى مى کشاند پرهیز نماییم. این نیز دلیل دیگرى است، که ما را به مطالعه درباره آفریننده جهان هستى دعوت مى کند.

 

آثار خداشناسى در زندگى ما

1- خداشناسى و پیشرفت علوم

عالم هستى همانند کتاب بزرگى است که هر یک از موجودات آن کلمه یا جمله اى از آن را تشکیل مى دهد، از نظر یک فرد خداپرست همه ذرات این جهان قابل دقت است، یک انسان با ایمان در پرتو نور خداپرستى، با کنجکاورى خاصی به مطالعه اسرار آفرینش مى پردازد (و همین موضوع به پیشرفت علوم و دانش هاى انسانى کمک مى کند) زیرا او مى داند آفریننده این دستگاه، بى نهایت علم و قدرت دارد، و همه کارش روى حکمت و فلسفه است، بنابراین دقیق تر مطالعه مى کند، عمیق تر بررسى مى نماید تا اسرار آن را بهتر درک کند.خلاصه، خداپرستى وسیله پیشرفت علوم و دانشهاست.

2- خداشناسى و تلاش و امید

به هنگامى که حوادث سخت و پیچیده در زندگى انسان رخ مى دهد، و درها ظاهرأ به روى او از هر سو بسته مى شود و احساس ضعف و ناتوانى و تنهایى در برابر مشکلات مى کند، ایمان به خدا به یارى او مى شتابد و به او نیرو مى دهد.آنها که ایمان به خدا دارند خود را تنها و ناتوان نمى بینند، مأیوس نمى شوند، احساس ضعف و ناتوانى نمى کنند، چون قدرت خدا بالاتر از همه مشکلات است و همه چیز در برابر او سهل و آسان مى باشد.آنها با امید به لطف و حمایت و کمک پروردگار به مبارزه با مشکلات برمى خیزند و تمام نیروهاى خود را به کار مى گیرند و با عشق و امید به تلاش و کوشش ادامه مى دهند و بر سختى ها پیروز مى شوند.آرى ایمان به خدا تکیه گاه بزرگى براى انسان ها است.

ایمان به خدا مایه استقامت و پایمردى است.ایمان به خدا نور امید را همیشه در دل ها زنده نگه مى دارد.

 

3- خداشناسى و آرامش

دانشمندان روان شناس مى گویند در زمان ما بیمارى روانى و ناراحتى روحى بیش از هر زمان دیگر است.و نیز مى گویند یکى از عوامل این بیمارى احساس نگرانى است، نگرانى از حوادث آینده، نگرانى از مرگ، نگرانى از جنگ و نگرانى از فقر و شکست.از جمله چیزهایى که مى تواند نگرانى را از روح انسان دور کند ایمان به خدا است زیرا هر وقت عوامل نگرانى مى خواهد در روح او نفوذ کند ایمان به خدا آن را عقب مى راند.خدایى که مهربان است، خدایى که روزى دهنده است، خدایى که از حالات بندگانش آگاه و هر گاه رو به سوى او آرند، به آنها کمک مى کند و از ناراحتى ها رهایى مى بخشد.به همین جهت مؤمنان واقعى همیشه احساس آرامش مى کنند و هیچگونه نگرانى در روح آنها نیست و چون کارشان براى خدا است اگر زیانى هم کنند جبرانش را از او مى طلبند و حتى در میدان جنگ لبخند بر لب دارند.

دانلود بررسی آغاز خداشناسی و خودشناسی