کتاب ارکان شناخت خدا
بسم الله الرحمن الرحیم ارکان شناخت پروردگار مقدمه آیا عالم حادث و مخلوق است یا ازلی و قدیم؟! آیا به چه برهانی وجود خداوند متعال را اثبات میکنیم؟! آیا حدوث عالم، و ازلیت باری تعالی به چه معناست؟! آیا وجود خداوند، همان وجود خلق است، یا او موجودى است برتر؟! آیا برترى وجود خداوند بر خلق را چه معناست؟! آیا ما صورتهای وجود خداوندیم یا مخلوقات |
دسته بندی | معارف اسلامی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 105 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 82 |
آیا هر چه در خلق هست، خداوند هم آن را دارد؟! اگر دارد چگونه ممکن است داراى اجزا نباشد؟! و اگر ندارد، چگونه آن را به دیگران اعطا مىکند؟!
آیا وجود خداوند متعال هر زمان و مکانى را پر کرده است؟!
آیا زمان و مکان، حادثند و مخلوق؟!
حدوث زمان و مکان چگونه تصوّر مىشود؟!
فاعل افعال بشر کیست؟! آیا ما در افعال خویش مجبوریم یا مختار؟
و آیا...
راه خداشناسى
مسأله اقرار به وجود خداوند متعال براى خداپرستان اساسىترین مسائل و مباحث در شمار است لذا نهایت کوشش و سعى خود را در تثبیت اساس این مهم مصروف داشتهاند. در این مورد بین ایشان ادعاها و روشهاى گوناگون ظهور یافته به گونهاى که برخى وجود خداوند را ظاهر و آشکار،
و بىنیاز از اقامه دلیل و برهان و استدلال دانسته، و گروهى دیگر اثبات وجود بارى تعالى را از راه برهان محال انگاشتهاند.
دیگرانى ادله و براهینى براى اثبات وجود خداوند جلت عظمته تدوین کردهاند که برخى از ایشان هیچ ملاکى براى تمایز وجود خداوندى که در پى اثبات وجود اویند از ماسواى او ارائه ندادهاند، و برخى دیگر در این مورد ملاکاتى را مناط حکم و تصدیق خویش قرار دادهاند ولى ملاکات بیان شده از طرف ایشان از ارائه واقعیت تهى بوده، و آنچنان که باید در راه اثبات ذاتى که شایسته الوهیت و خالقیت باشد به فرجام نمىآید.
بر این اساس جویاى حقیقت معرفت و شناخت توحید الهى فراروى خویش جز این نمىبیند که در اولین قدم ملاک خالقیت خالق، و مخلوقیت ماسواى او را به خوبى بشناسد تا بر اساس آن هرگز موجودى را که آیت مخلوقیت بر جبین دارد معبود خود ندانسته، و ذات متعالى آفریدگار حقیقى خویش را با آفریدههاى او یا آفریدههاى اوهام و خیالات خود
اشتباه نگرفته، و تنها به اینکه نام خدا یا آفریدگار یا واجب الوجود بر یافته خود نهاده است دل خوش ندارد.
اینجاست که ما شالوده بحث خداشناسى را بر این مىنهیم که ملاک مخلوقیت موجوداتى که آنها را مىیابیم چه چیزى بوده و به کدامین دلیل حکم به نیازمندى آنها به خالق و آفریننده کرده، و وجود آنها را ازلى و مستغنى از وجود علت و آفریننده نمىدانیم؟! بدیهى است اگر در این باره به ملاکى واقعى و حقیقى دست یافتیم که روشنکننده جهت مخلوقیت و نیازمندى اشیا باشد، دیگر نباید آن ملاک در ذات خالقى که او را مخلوق و نیازمند نمىدانیم وجود داشته باشد، چه اینکه در غیر این صورت با الفاظ و اسامى بىمحتوا خود را دلگرم کردهایم و اعتقاد ما به خداوند اساسى نخواهد داشت.
ارکان شناخت صحیح آفریدگار و آفریدگان
شناخت شایسته و صحیح ذات قدّوسى که هرگز شناخته نخواهد شد ـ و فراترین درجه شناخت او، تنها علم عالمیان به وجود، و غیرقابل شناخت بودنِ ذات او مىباشد[1] ـ بر توجّه به اصول ذیل
1. امام سجّاد علیهالسلام مىفرمایند: لم یجعل فی أحد من معرفة إدراکه أکثر من العلم بأنّه لا یدرکه، فشکر معرفة العارفین بالتقصیر عن معرفته، وجعل معرفتهم بالتقصیر شکرا، کما جعل علم العالمین أنّهم لا یدرکونه إیمانا. (بحار الأنوار، 78 / 142، از تحف العقول): شناخت خود را براى احدى بیش از این قرار نداده است که بدانند او را ادراک نخواهند کرد. معرفت کسانى را که اعتراف به تقصیر در معرفت او دارند مشکور داشته، و همین معرفت ایشان را شکر خویش قرار داده است، همانطور که علم عالمیان به غیرقابل ادراک بودن خود را ایمان دانسته است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام مىفرمایند: الحمد للّه الّذی أعجز الأوهام أن تنال إلاّ وجوده. (التوحید، 72؛ بحار الأنوار،4 / 221): حمد و ستایش خداوندى را که اوهام و اندیشهها را از اینکه جز به وجود او رسند ناتوان ساخته است.
و مىفرمایند: لم تجعل للخلق طریقا إلى معرفتک إلاّ بالعـجز عن معرفتک. (بحــار الأنوار، 94 / 150): براى خلق خویش غیر از ناتوانى و عجز آنان، هیچ راهى به سوى معرفت و شناخت خود قرار ندادهاى.
امام صادق علیهالسلام مىفرمایند: من نظر فی اللّه کیف هو، هلک. (کافى، 1 / 93 ؛ بحار الأنوار، 3 / 259): هر کس اندیشه کند که ذات خداوند چگونه است، هلاک خواهد شد.
امیرالمؤمنین علیهالسلام مىفرمایند: کمال معرفته التصدیق به. (نهج البلاغه، خطبه اول): فراترین درجه شناخت خداوند، تصدیق به وجود اوست.
غیرقابل شناخت بودنِ ذات او مىباشد[1] ـ بر توجّه به اصول ذیل استوار است:
1. امام سجّاد علیهالسلام مىفرمایند: لم یجعل فی أحد من معرفة إدراکه أکثر من العلم بأنّه لا یدرکه، فشکر معرفة العارفین بالتقصیر عن معرفته، وجعل معرفتهم بالتقصیر شکرا، کما جعل علم العالمین أنّهم لا یدرکونه إیمانا. (بحار الأنوار، 78 / 142، از تحف العقول): شناخت خود را براى احدى بیش از این قرار نداده است که بدانند او را ادراک نخواهند کرد. معرفت کسانى را که اعتراف به تقصیر در معرفت او دارند مشکور داشته، و همین معرفت ایشان را شکر خویش قرار داده است، همانطور که علم عالمیان به غیرقابل ادراک بودن خود را ایمان دانسته است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام مىفرمایند: الحمد للّه الّذی أعجز الأوهام أن تنال إلاّ وجوده. (التوحید، 72؛ بحار الأنوار،4 / 221): حمد و ستایش خداوندى را که اوهام و اندیشهها را از اینکه جز به وجود او رسند ناتوان ساخته است.
و مىفرمایند: لم تجعل للخلق طریقا إلى معرفتک إلاّ بالعـجز عن معرفتک. (بحــار الأنوار، 94 / 150): براى خلق خویش غیر از ناتوانى و عجز آنان، هیچ راهى به سوى معرفت و شناخت خود قرار ندادهاى.
امام صادق علیهالسلام مىفرمایند: من نظر فی اللّه کیف هو، هلک. (کافى، 1 / 93 ؛ بحار الأنوار، 3 / 259): هر کس اندیشه کند که ذات خداوند چگونه است، هلاک خواهد شد.
امیرالمؤمنین علیهالسلام مىفرمایند: کمال معرفته التصدیق به. (نهج البلاغه، خطبه اول): فراترین درجه شناخت خداوند، تصدیق به وجود اوست.
1. امام سجّاد علیهالسلام مىفرمایند: لم یجعل فی أحد من معرفة إدراکه أکثر من العلم بأنّه لا یدرکه، فشکر معرفة العارفین بالتقصیر عن معرفته، وجعل معرفتهم بالتقصیر شکرا، کما جعل علم العالمین أنّهم لا یدرکونه إیمانا. (بحار الأنوار، 78 / 142، از تحف العقول): شناخت خود را براى احدى بیش از این قرار نداده است که بدانند او را ادراک نخواهند کرد. معرفت کسانى را که اعتراف به تقصیر در معرفت او دارند مشکور داشته، و همین معرفت ایشان را شکر خویش قرار داده است، همانطور که علم عالمیان به غیرقابل ادراک بودن خود را ایمان دانسته است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام مىفرمایند: الحمد للّه الّذی أعجز الأوهام أن تنال إلاّ وجوده. (التوحید، 72؛ بحار الأنوار،4 / 221): حمد و ستایش خداوندى را که اوهام و اندیشهها را از اینکه جز به وجود او رسند ناتوان ساخته است.
و مىفرمایند: لم تجعل للخلق طریقا إلى معرفتک إلاّ بالعـجز عن معرفتک. (بحــار الأنوار، 94 / 150): براى خلق خویش غیر از ناتوانى و عجز آنان، هیچ راهى به سوى معرفت و شناخت خود قرار ندادهاى.
امام صادق علیهالسلام مىفرمایند: من نظر فی اللّه کیف هو، هلک. (کافى، 1 / 93 ؛ بحار الأنوار، 3 / 259): هر کس اندیشه کند که ذات خداوند چگونه است، هلاک خواهد شد.
اصل اول: هر موجود ممکنى، عددى (= قابل شمارش، و پذیرش کمى و زیادى) است.
اصل دوم: هر موجود عددىاى، متجزّى است.
اصل سوم: نامتناهى، محال و موهوم است.
اصل چهارم: موجود داراى مقدار و اجزا (= ممکن)، حادث حقیقى (= داراى ابتداى وجود) است.
اصل پنجم: زمان و مکان، مقدارى و متناهى و حادث حقیقى مىباشند.
اصل ششم: موجودِ حادث، نیازمند به خالق است.
اصل هفتم: موجود مقدارى، خالق نتواند بود.
اصل هشتم: موجود ممکن (= مقدارى)، مجرّد از زمان نیست.
اصل نهم: ذات خداوند متعال هرگز شناخته نمىشود چه اینکه:
الف ) آنچه شناخته شود مقدارى و مخلوق است.
ب ) ذات فراتر از مقدار، قابل شناخت و وصول نیست.